ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
نامه ای منسوب به او:
اگر پروردگار لحظه ای از یاد می برد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من می داد از این فرجه به بهترین وجه ممکن استفاده می کردم. به احتمال زیاد هر فکرم را به زبان نمی راندم اما یقینا هر چه را می گفتم فکر می کردم.
هر چیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها می دادم.
کمتر می خوابیدم و بیشتر رویا می بافتم زیرا در ازای هر دقیقه که چشم می بندم 60 ثانیه نور از دست می دهیم.
راه را از همان جایی ادامه می دادم که سایرین متوقف شده بودند و زمانی از بستر بر می خواستم که سایرین هنوز در خوابند اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من می بخشید ساده تر لباس می پوشیدم. در آفتاب غوطه می خوردم و نه تنها جسم که روحم را نیز در آفتاب عریان می کردم.به همه ثابت می کردم که به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمی شوند بلکه زمانی پیر می شوند که دیگر عاشق نمی شوند.
به بچه ها بال می دادم اما آنها را تنها می گذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند.
به سالمندان می آموختم با سالمند شدن نیست که مرگ فرا می رسد با غفلت از زمان حال است
چه چیزها که از شماها یاد نگرفتم
یاد گرفته ام همه می خواهند بر فراز کوه زندگی کنند و فراموش کرده اند مهم صعود از کوه است.
یاد گرفته ام وقتی نوزادی انگشت شصت پدر را در مشت می فشارد او را تا ابد اسیر عشق خود می کند.
یاد گرفته ام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتاده ای رااز جا بلند کند . چه چیزها که از شما یاد نگرفته ام ....
احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا
......
آری در دنیا انسانهایی که بوی بهشت خدا را می دهند بسیارند لازم نیست مسلمان باشند تا لایق مهر و محبتو رحم و شفقت ایزد باشند.